تو مرا می فهمی من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین عشق زمان می دانم
و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی
خودتان را دستکم نگیرید
آیا برای شما دشوار است خواستههای خود رابا دیگران در میان بگذارید؟آیا در حضور دیگران خود را دستکم میگیرید؟ آیا دیگران شما را به هر طرف که بخواهند، سوق میدهند؟ آیا برای «نه» گفتنبه کسانی که میخواهند به هر شکل نظرات خود رابه شما بقبولانند، مشکل داشتهاید؟ برای خیلی از افراد این قبیل موقعیتها ناراحتکننده و آزاردهنده است و اغلب برای نجات از آن به دنبال اقدام درست و مناسب هستند.
مبحث «ابراز وجود» سابقهای طولانی در رفتار درمانی دارد. درباره این مهارت تعاریف زیادی مطرح شده است و در واقع مهارت ابراز وجود شامل گرفتن حق خود و ابراز افکار، احساسات واعتقادات خویش به نحوی مناسب، مستقیم و صادقانه است، به طوری که حقوق دیگران را زیر پا نگذاریم، در واقع رفتاری است که شخص را قادر میسازد به نفع خودش عمل کند، بدون هرگونه اضطرابی روی پای خود بایستد، احساسات واقعی خود را صادقانه ابراز کند و بدون بیتوجهی به حقوق دیگران حق خود را بگیرد. ابراز وجود یکی از جنبههای قابل اصلاح ارتباط میان فردی است. این مهارت ما را در برخورد با همکاران، مافوقها و زیردستانمان بسیار یاری میکند. همچنین در تعامل متخصصان بخصوص وقتی از لحاظ قدرت و پایگاه با هم تفاوت دارند (مثلا پزشکان و پرستاران) بسیار موثر است.
در واقع تقریبا همه مخلوقات با کمک انواع راهبردهایی که در دو مقوله عمده جنگ یا گریز قرار میگیرند، از حریم خود دفاع میکنند و تنها انسان است که دارای یک حق انتخاب دیگر یعنی «ابراز وجود کلامی» است. اما میتوان گفت مهمترین و اغلب دشوارترین جنبه استفاده از ابراز وجودکلامی، یادگیری کاربرد صحیح و اثربخش زبان است. ابراز وجود به دقت نیاز دارد نه به گفته های عجولانه و اظهارنظرهای بیهدف. اغلب مردم حتی در شرایط عادی، صحبت همراه دقت را کار دشواری مییابند پس هنگام ابراز وجود که شخص معمولا عصبانی، ناامید و وحشتزده و تحت فشار عاطفی است. بیان صحیح و مختصر منظور و مقصود کاری بس دشوار است.
رفتارهای ابراز وجود
فرد جراتمند از روشهای ارتباطی استفاده میکند که او را قادر میسازد حرمت نفس خود را حفظ کند، در پی خشنودی و ارضای خواستههای خویش باشد و از حقوق و حریم شخصی خود «بدون» سوءاستفاده از دیگران یا سلطهجویی بر آنان دفاع کند.
اصولا افراد جراتمند عقب نمینشینند و منتظر بخت و اقبال نمیمانند. آنها مصرانه برای به دست آوردن خواستههایشان تلاش میکنند. این افراد اعتماد به نفس خوبی دارند و همین ویژگی آنها سبب میشود هنگام تلاش برای دستیابی به خواستههایشان، از خطر کردن و اشتباه کردن نهراسند.
در مقابل این افراد، برخی رفتارهای مربوط به عدم ابراز وجود را در پیش میگیرند. این دسته از افرادبا اتخاذ سبکی انفعالی، به گونهای رفتار میکنند که دیگران افکار، احساسات و حقوق آنها را براحتی نادیده میگیرند. اشخاصی که این سبک خاضعانه را دارند، اشخاصی مردد، بظاهر آرام و در واقع بیقرارند که از مسائل فرار میکنند و بدون توجه به احساسات خود با دیگران موافقت میورزند. اینان در واقع عادت دارند همیشه به خواسته دیگران عمل کنند یا ترجیح میدهند امیال و خواستههای منطقی خود را در سینه حبس کنند. از این رو اغلب از ناراحتیهایی چون سردرد، خستگی عمومی، اختلالات گوارشی، تحریکهای پوستی و تنگی نفس رنج میبرند؛ چراکه قادر به ابراز وجود نیستند. محققان در یک تحقیق مفصل درباره حرکات بدنی حاکی از ابراز وجود و عدم ابراز وجود نشان دادهاند که حرکات دستها و نشانههای بدنی کلی، یکی از مهمترین حرکات بودند. آنها به این نتیجه رسیدند که ابراز وجود با حرکات کنترل شده، نرم، پیوسته و هدفمند همراه است؛ در حالی که عدم ابراز وجود با حرکاتی مثل حرکات انتقالی، لرزان و تصادفی همراه بوده است. همچنین میزان تماس چشمی افرادی که اهل ابراز وجودند، بیشتر است. آنها همچنین پی بردند که لبخند باعث میشود تا دیگران پاسخ ما را نشانه ابراز وجود بدانند نه پرخاشگری.
زمینه فرهنگی و ابراز وجود
در حالی که میل به ابراز وجود ممکن است یکی از نیازهای اولیه انسان باشد، ابراز وجود در روابط میان اشخاص از ویژگیهای فرهنگهای غربی به شمار میرود؛ اما در فرهنگهای جوامع شرقی، شرایط دیگری حاکم است. در مشرقزمین این که اشخاص در نظر دیگران چگونه ظاهر شوند و دیگران نسبت به آنها چه فکری میکنند، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و ابراز وجود به مفهومی که در غرب وجود دارد، برای اغلب فرهنگهای آسیایی بیتناسب و بیاهمیت است. پس میتوان گفت زمینه فرهنگی تاثیر بسیار مهمی بر ابراز وجود میگذارد. برای مثال خردهفرهنگهایی که اعتقادات مذهبی شدیدی دارند، عملا ابراز وجود را به عنوان یک روش معتبر رد میکنند و به سلطهپذیری تن میدهند. در این فرهنگها توصیههایی چون «اگر کسی به صداقت سیلی زد روی دیگر صورتت را به طرف او برگردان»، ابراز وجود را برای افراد بیمعنا میکند. شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد ریشه تفاوتهای فرهنگی در ابراز وجود ناشی از ارزشها و هنجارهای فرهنگی است ارزشهای مردم غرب اروپا عمدتا شبیه ارزشهای مردم آمریکاست. هرچند بین اروپا و آمریکا و حتی خود کشورهای اروپایی تفاوتهایی به چشم میخورد و به خاطر همین تفاوتهاست که ابراز وجود در سایر کشورها یا خرده فرهنگها ، مشکل آفرین میشود. درحقیقت ابراز وجود یک مفهوم فرهنگی است، آن دسته از اقلیتها و خردهفرهنگهایی که احساس میکنند هویت مستقلی دارند (مثل مکزیکیها، ژاپنیها و چینیها) کمتر از سفیدپوستان ابراز وجود میکنند.
در این خردهفرهنگها، احترام و اطاعت از بزرگسالان بویژه والدین واجب است؛ طوری که هرگونه ابراز وجود کودکان را در برابر بزرگسالان تقبیح میکنند. اما قفقازیها مخالفت علنی و تصمیمگیری مشترک والدین و فرزندان را قابل قبول میدانند. به همین شکل در برخی خردهفرهنگها، ابراز وجود، رفتاری مردانه است و از زنان انتظار میرود تسلیم و خدمتگزار باشند. شاید به همین دلیل است که در بیشتر جوامع زنان تمایل دارند موضع انفعالی داشته باشند، در حالی که مردان پرخاشگرند.
اکثر بررسیها در مورد ابراز وجود حاکی است که ابراز وجود در برخی شرایط دشوارتر است. این شرایط عبارتند از: تعامل با دیگران در خانه یا محل کار آنها، ابراز وجود در کشور یا «خردهفرهنگی» دیگر، هنگامی که تک و تنها هستیم و دوستان و همکارانمان در کنار ما نیستند. هنگامی که مجبوریم بر دوستان و همکاران قبلی خودمان اعمال قدرت کنیم. وقتی با سالمندان، افراد بیمار یا افراد در حال مرگ در ارتباط هستیم، هنگام برخورد با فقرا و محرومان، هنگام تعامل با متخصصان قدرتمند و ارشد، در برابر افراد جنس مخالف یا هنگام ارتباط با افراد ناتوان.
جنسیت و ابراز وجود (ابراز وجود زنان و مردان)
در جنبش حقوق زنان توجه زیادی به مهارت ابراز وجود شده، تا جایی که آموزش ابراز وجود(TA) را در دستور برنامههای آموزشی خود قرار داده است. البته در خصوص ابراز وجود زنان کتابهای بسیاری نوشته شده است که با توجه به مشکلات زنان در ابراز وجود، چندان تعجبآور نیست. افزایش مقالات و کتابهای خودیاری زنانه و پرطرفدار بودن برنامههای ابراز وجود زنان شاهدی بر این مدعاست که زنها در این زمینه نیاز به کمک بیشتری دارند. در حال حاضر زنها در موقعیتی قرار گرفتهاند که خواستههای خود را مطرح میکنند و بیشتر تمایل دارند تا حقوق فردی پایمال شده خود را بازیابند. امروزه زنان در ردههای مختلف اجتماعی و در بخشهای گوناگون فعالیتهای اقتصادی در زمینه ابراز وجود قدمهای مثبتی برداشتهاند. اکنون بتدریج زنهایی که بیشتر ابراز وجود میکنند، بیشتر تایید میشوند. به این ترتیب زنی که ابراز وجود میکند، در جامعه از سوی دیگران موجودی ارزشمند به حساب میآید.
مردان نیز باید بتوانند متناسب با حقوق و تواناییهایشان از اعتماد به نفس برخوردار بوده و قادر به ابراز وجود باشند. بواقع از آغاز دوران کودکی با مردها طوری رفتار شده است که انگار به حکم طبیعت قوی، قاطع، مسلط و خونسرد هستند؛ اما بسیاری از آنان بیش از پیش به خلا قابل ملاحظه خود در برقراری روابط بین فردی پی بردهاند. تحقیقات در زمینه پرخاشگری نشان داده است که مردها در پرخاشگری فیزیکی، کلامی و خصومت نمره بیشتری میآورند و اغلب آنها ظاهرا دو انتخاب بیشتر ندارند، قدرتمند و پرخاشگر و سلطهجو یا ضعیف و ناتوان در حالی که هیچیک از این دو به عنوان ایدهآل یک مرد محسوب نمیشود.
اقوام و دوستان با مردی که به خود اطمینان دارد و موفقیت خود را در گرو کوبیدن و تحقیر دیگران نمیداند، رفتار محترمانهتری دارند. در بررسیهای انجام شده در زمینه ابراز وجود دو جنس، محققان متوجه شدند هم مردها و هم زنها برای طرفهای همجنس خود بیشتر ابراز وجود میکنند، ابراز احساسات منفی از سوی جنس مخالف را بیشتر میپذیرفتند در حالی که در روابط همجنسها، برخوردهای پرخاشگرانه شایعتر بوده است. این یافتهها با این تصور هماهنگی دارد که معمولا به اشخاصی که ابراز وجود میکنند، خصایص مردانه نسبت داده میشود، زنان مردصفت یا دوجنسیتی بیش از زنان زنصفت ابراز وجود میکنند. بین مردانگی و ابراز وجود در هنگام تعارض، همبستگی مثبتی وجود دارد و ابراز وجود، رفتاری مردانه تلقی میشود. وضعیتی که در آن ابراز وجود میکنیم هم مهم است.
هنوز جامعه به ابراز وجود کردن اهمیت چندانی نمیدهد. دنیای خانواده، مدرسه محیط کار و غیره همه باهم ابراز وجود کردن موثر را دشوار کردهاند
برخی افراد در خانه براحتی ابراز وجود میکنند. اما در محیط کار نمیتوانند ابراز وجود کنند یا برعکس. شواهد نشان میدهد که افراد به ابراز وجودهای تجار مرد و زن، مدیران مرد و زن و وکلای مرد و زن به یک اندازه بها میدهند. اما وقتی یک افسر پلیس مونث، در برخورد با مردم ابراز وجود میکند، ابراز وجود او را دستکم میگیرند؛ چراکه افراد انتظار دارند زنها ابراز وجودهای همدلانه کنند، نه ابراز وجودهای برخوردی.
رابطه ما با طرف مقابل و همچنین تاثیر دوستی، نقش مهمی در میزان ابراز وجود ما دارد.
چرا که ما در برابر ابراز وجودهای منفی (عصبانیت و اختلاف نظر) دوستانمان بیشتر پذیرش نشان میدهیم تا وقتی غریبهای با ما چنین میکند. اما وقتی مثلا دوستی تقاضای ما را رد میکند، در مقایسه با وقتی که یک غریبه چنین کاری میکند، رفتار او را نادرست و ناخوشایند میدانیم به همین دلیل نیز توصیه میشود هنگام ارتباط با غریبهها بهتر است حداقل تا وقتی رابطه محکمی با آنها برقرار نکردهایم، از اختلاف نظر و احساسات منفی دوری کنیم. بالاخره همان طور که قبلا هم گفتیم، جنسیت طرف مقابل نیز عامل مهمی است. معمولا وقتی طرف مقابل ما مونث است، ابراز وجودهای همدلانه سودمندترند و مردان و زنان محافظهکار کمتر احتمال دارد به ابراز وجود زنان، واکنش مطلوبی نشان دهند.
بها ندادن جامعه به ابراز وجود
میتوان گفت هنوز جامعه به ابراز وجود کردن اهمیت چندانی نمیدهد. دنیای خانواده، مدرسه، محیط کار و غیره همه باهم ابراز وجود کردن موثر را دشوار کردهاند.
وقتی دیگران حقوق ما را رعایت نمیکنند، آزرده، خشمگین و ناراحت میشویم، اما برخی از ما نمیتوانیم ابراز وجود کنیم. این مشکل ریشههای تربیتی دارد و ناشی از پرورش یافتن ما توسط والدینی بسیار سختگیر است که فرزندان خود را میبینند، اما حرفهای آنها را نمیشنوند. در اغلب موارد، در جمع خانواده کودکی که میخواهد با ابراز وجود، حق خود را مطالبه کند، محکوم میشود؛ «دیگر نبینم با مادرت (یا پدر) اینجوری حرف بزنی) و یا «صدات رو نشنوم» و... اینگونه کودکان در مدرسه یاد میگیرند که معلمان نیز بچههای ساکت را دوست دارند. آموزگاران نیز اغلب مانع ابراز وجود دانشآموزان میشوند و تنها به دانشآموزان ساکت و خوشرفتار که هرگز به مقام اقتدار مسوولان و آموزگاران مدرسه تردید نکنند، «آفرین» گفته میشود. در محیط کار نیز کارکنان خیلی زود متوجه میشوند که اگر لب به اعتراض بگشایند، مشمول دریافت پاداش و ارتقای درجه نمیشوند و یاد میگیرند که اظهارنظر نکنند مبادا به آقای رئیس بر بخورد و اسباب رنجش او را فراهم سازد و میآموزند که: در محل کار ابراز وجود ممنوع!
بواقع ابراز وجود دارای مزایای متعددی است، اما بهایی دارد که افراد جرا‡تمند باید آن را بپردازند. این بها شامل اختلال در زندگی شخصی و مشکلات در رویارویی با افراد است. در قلمرو شغلی، مواقعی بودهاند که افرادی که به شکلی سازنده و با جرات ظاهر شدهاند کارشان به اخراج کشیده است. البته چنین پیامدهای ناگواری بندرت در نتیجه آموزش ابراز وجود اثربخش روی میدهد، اما حتی در بهترین نحوه اقدام به ابراز وجود نیز همواره امکان وقوع قدری ناآرامی و اختلال وجود دارد.
آموزش جراتورزی یا ابراز وجود
امروز در بیشتر کشورهای پیشرفته صنعتی، کلاسها و دورههای کوتاهمدت و بلندمدت آموزش جراتورزی و دیگر مهارتهای ارتباطی وجود دارد. متخصصان آموزش جرا‡تورزی یا آموزش جسارت، تمایز قابل توجهی میان رفتار پرخاشگرانه که از طریق آن شخص به دنبال احقاق حق خویشتن یا زیر پا نهادن حق دیگران است؛ با رفتار توام با جسارت یا جرا‡تورزانه قائل هستند. یکی از هدفهای عمده آموزشی ابراز وجود، توانا کردن افراد برای خدمت به زندگی خویش است. جرا‡تورزی به آنان کمک میکند از شر برخی عادتها راحت شوند و از رفتارهای تکراری و کلیشهای اجتناب ورزند. در بهترین حالت این آموزشها به افراد کمک میکند تا «قدرت انتخاب اعمال خود را» در خویش پرورش دهند.
برخی افراد به دلیل شرطی شدنهای اولیه، به شکل خودکار، رفتاری سلطهپذیر دارند. برخی دیگر به شکلی عادتی پرخاشگرند اما بیشتر مردم به نحوی قابل پیشبینی در برخی موقعیتهای خاص سلطهپذیر و در برخی دیگر پرخاشگر میشوند. هدف شایسته آموزش ابراز وجود، آن است که افراد روشهای سازنده دفاع از حریم شخصی را به نحوی مناسب بیاموزند. در حال حاضر، برخی سازمانها برای تجهیز نیروی انسانی خود و ایجاد شرایط بهتر، هزینههای نسبتا زیادی صرف میکنند و به تجربه دریافتهاند که این هزینهها با دیگر هزینهها متفاوت است و به عبارت بهتر، اینها هزینه نیست، بلکه نوعی سرمایهگذاری روی نیروی انسانی سازمان است که در آینده ثمره آن بسیار زیاد خواهد بود.
مشاوران، روشهای مختلفی را در آموزش جراتورزی به کار گرفتهاند، برخی از روشهای متکی به خود و گروهی از روشهای تعدیل و اصلاح رفتار یا رفتار درمانی (Behavior therapy) استفاده میکنند که هدف اساسی در به کارگیری این روشهای آموزشی، برطرف کردن نداشتن جرات یا جسارت است که در نقطه مقابل منجر به جسارتورزی و جرات میشود. آموزش جراتورزی همچنین به رفتارهای غیرکلامی و اصلاح آنها نیز توجه دارد و از این طریق، آنچهبه صورت غیرکلامی به جراتورزی شخص زیان وارد میکند، از فراگرد ارتباطی حذف یا آن را هماهنگ با بقیه اجزای ارتباطی میسازد. برای مثال، شخصی که برای شغلی مورد مصاحبه قرار گرفته است، میبایست درباره تواناییهای خود سخن بگوید، اما بهتر است مدام به چشم مصاحبهگر نگاه نکند. ابراز وجود یا جرا‡تورزی داروی هر دردی نیست، اما معمولا موثرترین و کمتنشترین نوع رفتاری است که میتواند در تعاملات روزانه انتخاب شود. اگر این رفتار برای رساندن ما به آنچه میخواهیم و نیاز داریم شکست خورد، آن وقت میتوانیم روشهای پرخاشگرانه یا منفعلانهتری را برگزینیم. در واقع ابراز وجود موهبتی مرموز و عجیب نیست که برخی از آن برخوردار باشند و برخی فاقد آن، بلکه مجموعهای از مهارتهاست که هرکس از راه تمرین میتواند به آن دست یابد. مهیجترین جنبه ابراز وجود آن است که پس از کسب این مهارت ناگهان متوجه میشوید که میتوانید بدون هرگونه احساس گناهی «نه» بگویید، خواستههایتان را مستقیما مطرح سازید و کلا راحتتر ارتباط برقرار کنید و از همه مهمتر آن که ابراز وجود کردن، اعتماد به نفس شما را بشدت بالا میبرد.
معصومه اسدی
برای آنکه زندگی زناشوییتان به خوبی پیش رود، بیخود بهدنبال شگردهای معجزهآسا نباشید.
در عوض، میتوانید از برخی از تلههایی که احتمال دارد در درازمدت رشتههای پیونددهنده بین شما را سست و ضعیف کند، دوری کنید. در اینجا راهنمایی کوچکی در مورد عادات بدی که کاملا باید کنار بگذارید ارائه میدهیم!
1- تلویزیون
تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! شام خوردن جلوی تلویزیون را قدغن کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمیگذارد حواستان به یکدیگر باشد، از آن گذشته آنقدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بودهاید که وقتی به رختخواب میروید، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید. تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آنکه در این کار زیاد سختگیری نکرده باشید، میتوانید موافقت کنید که در هفته، 4 شب تلویزیون خاموش باشد.
2- خانهنشینی
به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نمیروید! مگر درهای آن رستوران دنج و کوچکی که آنقدر عاشقاش بودید، بسته شده؟ پس آن شبهایی که با هم به سینما میرفتید و به بگومگوهای پرشور و حرارت میپرداختید چی شد؟ و حالا فقط ماهی یکبار آنهم فقط برای دیدن دوستان بیرون میروید و احتمالا آنها هم برای بازدید پیش شما میآیند. دیگر از گردشهای دونفره و شبنشینیهای رمانتیک خبری نیست! باید دوباره آن حال و هوا را بهدستآورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید! حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شدهاید، از پولی که برای مالیات آن کنار میگذاشتید، برای گردش و بیرون رفتن استفاده کنید!
3- ساعات اضافی
دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید! نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیتتان را با خود به خانه میآورید که حقیقتا جز خوشایندی برای همسرتان نیست! تنها کافیاست که کار، تمام زندگیتان را بهخود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی میشود که از آن در خانه حرف میزنید. بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید! و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید.
4- رسیدگی به وضع ظاهر
فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان میگذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بیخیال شوید! دست از شلختگی و نامرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریختوپاشکردن در خانه خودداری کنید و بهخودتان برسید! همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با اینحال چرا سعی نمیکنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟ به این ترتیب به او نشان میدهید که حضور او و تاثیری که بر او میگذارید برایتان مهم است!
5- بیتوجهی
یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها، بیتوجهی است. در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است. زمانیکه همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ بهخصوص زمانیکه او را شیک و زیبا میبینید و یا وقتیکه او با تعریفهای بجا و مناسبش شما را تحتتأثیر قرار میدهد، از او تعریف کنید. زیرا تعریف و تمجیدها همیشه خوشایند هستند، اما تنها زمانیکه درست و بجا بهکار برده شوند.
6- حسادت مفرط
دست از پاییدن و سینجین کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک براساس اعتمادی
دو جانبه بنا میشود. شک و بدگمانیهای بیش از حد شما، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل میدهد!
7- خانواده همسر
نه، مطمئنا تمام خانوادههای همسر آنگونه که در فیلمها بهصورت منفی نشان داده میشوند، نیستند. تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب میتواند گرم و صمیمانه باشد. اما نکته مهم آن است که بدانید زمانیکه این تفاهم به حد کافی وجود دارد، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس میکنید که همسرتان از رفتوآمدهای آخر هفته کمکم خسته میشود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانیهای همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق میکند.
8- نبود برنامه
تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظرگرفتن آینده نیست. شما باید به اتفاق هم آیندهتان را بسازید. از برنامههای کوتاهمدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا میگذرانید، خرید اتومبیل و...) گرفته تا برنامههای بزرگتر (بچهدار شدن، عازم شهر دیگری شدن و...) بیدرنگ در مورد آیندهتان و اینکه چگونه با آن روبهرو میشوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجمتر و شور و شوق پیشروی در زندگی را در شما شعله ور میکند!
9- سکوت
مطئنا عدمگفتوگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بیتوجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام بردهایم. با اینحال، معمولا گفتوگو میان زن و مرد صورت میگیرد، اما هیچیک از طرفین به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهند... در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابلتان را بفهمید. درصورت نیاز، بیدرنگ از یک رواندرمانگر کمک بگیرید.