کتاب باز

دانلود کتابهای الکترونیکی شاید در آینده ...

کتاب باز

دانلود کتابهای الکترونیکی شاید در آینده ...

چه کارکنم، همسرم هزار چهره است

دوشنبه یک روز پاییزی. هوا سوز دارد و او از حیاط دانشگاه به درون ساختمان می‌آید؛ با عجله، کلید آسانسور را فشار می‌دهد و می‌ایستد، چه قدر طول می‌کشد، سرما بیشتر می‌شود، نمی‌تواند بایستد، می‌دود خیلی با شتاب، صدای چیزی از درون جیبش بلند می‌شود، دست می‌زند، کلید است، کلید اتاق هتل، می‌دود، او وسط شهر است چند بار اینجا آمده، لباسش نازک است، می‌دود، جلوی پیشخوان می‌ایستد، اینجا کجاست؟ هتل، کلید اتاقم را بدهید، مسوول کلید را به طرفش دراز می‌کند، از سرما می‌لرزد، هتلدار می‌گوید گفتم که لباستان نازک است، او چیزی به خاطرش نمی‌آید و می‌دود، با کلید قفل در را باز می‌کند، اتاق گرم است و مملو از نقاشی.

 این نقاشی‌ها از کجا آمده؟ یادش نیست، اصلا چرا از اینجا بیرون رفته، نمی‌داند، سرش گیج می‌رود، ناگهان چیزی یادش می‌آید، خیلی کار دارد او یک کارآگاه است، روانپزشک هم هست فردا یک جراحی هم دارد، آخ که چه قدر سرش شلوغ است. ... این دنیای درهم و برهم «سیبل» است. بیماری 16 چهره که در دنیای خیالش همه کاره است. می‌گویند وقتی پزشکان به دنیای او دست یافتند او هم زن بود هم مرد هم کودک بود هم دانشجو، او نقاش هم بود و البته خیلی چیزهای دیگر، در آن روز دوشنبه پاییزی سیبل نخست یک دانشجود بود که در انتظار آسانسور ایستاده بود اما به ناگاه شخصیت دیگری از او بروز کرد و او را در قالب یک نقاش که در هتلی معروف اقامت دارد، درآورد. البته او بعدها هرگز به خاطر نیاورد که روزی در دانشگاه بوده و روزی نیز آن نقاشی‌ها را کشیده است. دنیای ذهن او و خیلی دیگر از آدم‌های مثل او ملقمه‌ای از اتفاق‌هاست درست مثل مردی که در یک لحظه قاتل بود و در لحظه‌ای دیگر پسری که این قاتل را به پلیس لو داد.

سرنوشت بیمار دیگری نیز که در زیر نقاب یکی از چهره‌هایش ایتالیایی صحبت می‌کرد در حالی که هیچ وقت این زبان را یاد نگرفته نیز همین‌طور بود. در علم روانشناسی به این قبیل آدم‌ها چند شخصیتی می‌گویند همان آدم‌هایی که میزبان هویت‌هایی متفاوت می‌شوند اما با گذشت زمان آنچه را که برآنان گذشته هرکز به یاد نمی‌آورند. در واقع بیماران چند شخصیتی آشوب در هویت را تجربه می‌کنند و گاه رفتارهای متفاوتشان از 100 مورد هم تجاوز می‌کند. اما تشخیص زودهنگام این بیماری بویژه پیش از آن که فرد مبتلا در قالب همسر قرار گیرد ضروری است چرا که آن گونه که رضا بافتی، روان‌شناس می‌گوید به سر بردن با بیمارانی که با شخصیت‌های گوناگون زندگی می‌کنند نشدنی است.

گفته می‌شود که رفتارهای این دسته از آدم‌ها آنقدر نامتعارف و متناقض است که می‌توان براحتی به وجود مشکلی در آنان پی برد. آنها از ضعف حافظه رنج می‌برند و دچار توهمات دیداری و شنیداری می‌شوند البته بیشتر آنان مبتلا به افسردگی نیز می‌شوند و گاهی هم افکاری در مورد خودکشی پیدا می‌کنند. البته به گفته رضا بافتی بچه‌ها کمتر به این اختلال دچار می‌شوند اما نشانه‌های این بیماری در آنان معمولا با شیزوفرنی اشتباه گرفته می‌شود به طوری که زمانی به بیماری آنان پی برده می‌شود که به سن بلوغ رسیده‌اند. با این وجود علت بیماری مشخص نیست اما گفته می‌شود ریشه‌های آن از دوران کودکی آن هم در شرایطی که فرد آزار و اذیت‌های فیزیکی و جنسی را تحمل کرده یا در خانواده‌ای دیکتاتورمآب زندگی کرده شکل می‌گیرد. در چنین شرایطی آنها حالات روانی خود را تغییر می‌دهند که به کسی اجازه ندهند آنها را اذیت کند. گاهی نیز کودکانی که همیشه از داشتن همبازی محروم بوده‌اند در خیال خود شخصیت‌هایی را می‌سازند تا در دنیای تنهایی‌شان با آنها بازی کنند. به هر حال سبب هر چه هست نتیجه آن چیزی است که بافتی می‌گوید‌: «زندگی با چند شخصیتی‌ها ناممکن است مگر برای درمانشان کاری شود

روش‌های درمانی این اختلال بسیار متفاوت است و طیف گسترده‌ای از روانکاری، شناخت درمانی و رفتار درمانی را در برمی‌گیرد و روان‌ درمانگر در تمامی این روش‌ها می‌کوشد تا خاطرات دردآور و ضربه‌های روحی گذشته را برای همیشه از ذهن بیمار پاک کند.

یک اشتباه بزرگ

یک لحظه خوب یک لحظه بد، یک آن عصبی یک آن رام، امروز خوش‌بین فردا شکاک. اصلا ثبات ندارد و معلوم نیست چه در او می‌گذرد. آنقدر درونش آشفته است که تکلیف کسی با او روشن نیست. آنها که بیرون خانه‌اند دوستش دارند ولی اعضای خانواده نه. او منقلب است این را آنانی که با او نشست و برخاست دارند خوب می‌دانند. از نوجوانی همین‌طور بود می‌گفت تکلیفش با همه مشخص است ولی تکلیف هیچ ‌کس با او معلوم نبود. گاهی نقاب خشم به چهره می‌زند و گاه نقاب عشق اما هیچ کدام به او نمی‌آید نه خشم نه عشق. او مثل ابر بهاری است شلوغ و پرصدا اما زود گذر ... این جملات را بیشتر کسانی که آدمی پرخاشگر در اطرافشان هست خوب لمس می‌کنند. آنها آدم‌های عصبانی‌ای هستند که همواره رفتارهای متفاوتی از خود بروز می‌دهند. ولی مردم به آنها چند شخصیتی می‌گویند. این همان اشتباه بزرگی است که رضا بافتی بر اصلاح آن تاکید دارد. او تعریف می‌کند که یکی از مراجعانش روزی را به یاد می‌آورد که در حالی خوش مشغول قدم زدن با همسرش بوده اما ناگاه او جمله‌ای می‌گوید و دیو خشم درونش را بیدار می‌کند و ناگهان سیلی محکمی برگوش همسرش می‌نوازد. زن از این حادثه دلش شکسته و مرد هم پشیمان است اما بیشتر وقت‌ها این‌گونه رفتارش رنگ عوض می‌کند. آدم‌هایی مثل این مرد گرفتار رفتارهای کنشی هستند به طوری که در یک لحظه خوب و سرخوشند اما دقایقی بعد صدای داد و هوارشان بلند می‌شود. البته درست است که آنها چند شخصیتی نیستند و تنها حالت‌های مختلفی از رفتار را از خود بروز می‌دهند ولی به هرحال زندگی با این جور آدم‌ها هم کار ساده‌ای نیست. بافتی می‌گوید: «آدم‌هایی که اسیر پرخاشگری هستند و شخصیت‌های کنشی دارند رفتارها و صحبت‌هایشان به هیچ‌وجه عادی نیست آنها حتی در ارتباطاتشان هم دچار مشکل‌اند، مثلا یک روز به کسی قولی می‌دهند اما به ناگاه از قول خود پشیمان می‌شوند و زیر حرفشان می‌زنند. پس هرگز نمی‌شود روی این آدم‌ها حسابی باز کرد.» البته مشکل هر چه قدر هم ژرف باشد همیشه روشی برای درمان هست. این روان درمانگر می‌گوید: اگر کسی ندانسته با چنین فردی ازدواج کرد گام نخست برای بهبودی او مراجعه به روان‌شناس و حل ریشه‌ای مشکل است چرا که شناسایی رفتارهایی که ایجاد کنش می‌کنند از هر چیز دیگری مهم‌تر است. او البته توضیح می‌دهد که مراجعه به روانپزشک و دریافت داروهای آرام‌بخش تنها بیماری را خاموش می‌کند چرا که دارو درمان نیست بلکه دارو مکمل درمان است. پس آن‌گونه که این روان‌شناس می‌گوید شناسایی نقاط اشکال و تلاش برای آرام کردن آن گامی مهم در درمان بیماران پرخاشگر است اما باید کوشید تا در کنار درمان، عصبانیت این آدم‌ها را نیز کنترل کرد. البته شکی نیست که زندگی با آدمی که رفتارش قابل پیش‌بینی نیست بسیار مشکل است اما برای ادامه زندگی باید فضایی را فراهم کرد تا فرد پرخاشگر آن چیزهایی را که موجب عصبانیت، حساسیت و نگرانی‌اش می‌شود کمتر در اطرافش ببیند تا به یاری دارو درمانی و روان درمانی همه چیز به حالت عادی بازگردد.

مریم خباز

منبع : جام جم آنلاین

بهترین پدر برای پسر خود باشید

تمام پدران، فرزندان خود را دوست دارند و می‌خواهند بهترین پدر برای آنها باشند.در مورد نکات مورد توجه پدران در ارتباط با دخترانشان زیاد صحبت شده و در ضمن دختران، خودشان به نوعی خود را به پدر نزدیک می‌کنند؛ اما فرزندان پسر به دلیل خصوصیات خاص خود از پدر الگوبرداری می‌کنند، ولی منتظر نزدیک شدن پدر به خود هستند.

باید به این نکته توجه داشته باشید که ....

ادامه مطلب ...

ممکن است ...

ممکن است شما از شکست خوردن نا امید و مایوس شوید ولی اگر امتحان نکنید فنا خواهید شد.